چی میپزی ؟ -
دستور پخت مادرم -

پای خوکچه هندی -
بوی خوبی میده -

همینجوری باور کردی ؟ گردو ـه

فکر کردی کشورم چقدر عقب افتاده س ؟

... به این رسیدیم

"چی میپزی" و "بوش خوبه"

باعث میشه تو دردسر بیفتم ؟

مامان ، از الان داری واسه
فردا غذا درست میکنی ؟

زیاد بزرگش نکنید

بچم داره فارغ التحصیل میشه

جایزه صداقت و شخصیت رو برده

نه غیبت ، نه تاخیر"

"مورد احترام دانش آموزا و معلما

مدرسه ما هم یه جایزه مثل این
داشت ولی به جای روبان

اون بچه یه مشت میخورد تو دهنش

البته ، بهت افتخار میکنم

چرا همه داستان هات یه مشت توی صورت

یه اروپایی فریبکار ، یا یه
دختر که تو محل بوده دارن ؟

این منو یاد اون موقعی میندازه که
مجبور بودم یه بچه ایتالیایی رو بزنم

چون نمیخواست با خواهرش قرار بذارم

! اوه راهبه نبود

جی ، میشه به استیک ها برسی ؟

حتما ، تو آستانه روز بزرگت

با یه کباب دنده جشن میگیریم

و تو و من اولین اسکاچمون رو میخوریم

واقعا !؟ -
آره -

خیلی صبر کردم که این بطری مخصوص رو باز کنم

هاه ، به نظر یه موش رفته داخلش

سلام ، سلام ؟ پسرم کجاست ؟

! بابا -
! ها ها ها -

از روی دروازه پریدی ؟

! تو اومدی

گفتم که میام -
میدونم ، ولی اومدی -

چطور میشد از دستش بدم ؟

مانی ، اولین عوض خانواده

که از دبیرستان فارغ التحصیل شده -
وایسا ببینم -

یه برادر تو کلمبیا نداری که

دکتره ؟ -
آره -

اون فقط عمل جراحی ارتوپدی
میکنه ، نه مغز و قلب

بهش فکر کن ... فردا

فردا میبینمت که از روی
استیج با روبانت رد میشی

مثل نوار های فشنگ یه شورشی

"به دنیا میگی که "نه غیبت ، نه تاخیر

مانی و من میخواستیم بریم
که یه کم استیک کباب کنیم

و یه کم آبجو بخوریم

ممنون ، جی ، ولی اگه اشکال نداره

دوست دارم که مانی رو ببرم بیرون

برای یه جشن پدر و پسری

اشکالی نداره ؟ -
آه ، حتما ، منظورم اینه که ، اون -

تلاش کرده تا بیاد

وقت نداشته که همه دکمه هاش رو تا بالا ببنده

ولی ... برو

عالیه ! شب شروع میشه

ولی قبلش ... بیا

 

از توش رد شو

 

میدونم بوی بدی میده

ولی یه بار هم ندیدم که
این مرد رو پشه نیش بزنه

 

ایناهاشش ... فارغ التحصیلمون

یه کلمه برات دارم ، لوک ... پلاستیک

فکر نکنم اون فیلم رو بشناسه ، عزیزم

خانم دانفی ، دارید منو تحریک میکنید

خیلی خب ، بیا فقط هدیه ش
رو بهش بدیم ، خیلی خب

خیلی خب ، ولی اول همه جمع بشید

... اینو برام حل کن

چیه که دو تا دست داره ،
خیلی حساسه و تیک داره؟

الکس ؟

حدس خوبی بود ، ولی نه

اینو تو سوئیس ساختن

نه تو هتل دیزنی لند

! عالیه ! یه ساعت

میخواستیم زودتر بهت بدیمش

تا بتونی امروز تو مراسم
فارغ التحصیلی بپوشیش

آره ، ضد شوکه (ضربه)

اوه ، خوبه ، میتونی نمراتت رو بهش نشون بدی
[شوکه نمیشه]

عاشقشم -
ساعت چنده ؟ -

وقتشه که مرد کوچیکمون وارد دنیا بشه

و اثر خودش رو بذاره

مثل یه بازیگر کوچیک که قبلا بود

صبر کنید ، الان برمیگردم

یادمه وقتی که خیلی کوچیک بود

و توی سینک حمومش میکردیم

برو که رفتیم

بابا ، واقعا باید درباره
گریه کردنت حرف بزنیم

وقتی ما فارغ التحصیل شدیم ، تو به
هم ریخته بودی و خیلی شرم آور بود

نشون دادن احساسات بخشی
از یه مرد مدرن سکسی ـه

از اونی که الن آلدا رو معروف کرده بپرس
[بازیگر]

فکر نکنم لازم باشه نگران رفتنش

هر جایی به این زودیا باشیم

اون تازه یه یخچال کوچیک
و ننو تو اتاقش نصب کرده

مامان ، بابا ، شما همه ی
کارهای سخت رو انجام دادید

تا من دبیرستان رو تموم کنم

شایسته یه هدیه هستین

ولی چی برای کادیلاکِ پدر
و مادر ها میشه گرفت ؟

یه رولز رویس

! اوه ، خدای من

چطوری پولش رو جور کردی ؟

فقط 2000 دلار بود -
! هاه -

قاضی تامسون ، توی کلوب

منو وارد یه حراج پلیس کرد -
هاه -

اگه 40 دلار بیشتر داشتم الان داشتید
به یه قایق موتوری نگاه میکردید

خب ، چی فکر میکنید ؟

این ... واو

درسته !؟ -
من عاشق اون گردنبند ماکارونی ام -

که وقتی کلاس اول بود برام ساخت

و حتی از عطری که وقتی کلاس
پنجم بود بهم داد استفاده کردم

ولی این ماشین خیلی جلفه

مردم فکر میکنن من تو دهه
هفتاد واسه تیم نیکز بازی کردم

این قشنگترین حرکتیه

که تو عمرم دیدم

صد در صدر با کلاسه

هی ، مامان ، نگفته بودی که چند
تا کار واسه انجام دادن داری ؟

 

اوه ... من ... یه کم قبل

آه ، آره ، ولی ... آم
خدایا ، خز داره ، واو

مثل روندن یه شیره

هی ، قبل از اینکه بری یه بوق برامون بزن

خیلی خب

 

بوق کمکی نمیکنه ، مگه نه ؟

 

SRT زیر نویس و ترجمه از
قسمت 22 فصل 8 - "The Graduates"

 

خب ، من تا دو تا گزینه کمش کردم

قهوه سوئیسی و نجوای سفید

ولی نمیتونم بین مات یا ساتن انتخاب کنم

فکر کردم روی پوست تخم مرغی توافق کردیم

ما تصمیم گرفتیم که پوست تخم مرغی نباشه

چرا فقط خونه رو نفروشیم ؟

چرا کف رو پوست تخم مرغی نکنیم

چون چیزیه که دارم روش راه میرم -
خیلی خب -

یادم رفت اینو بهتون بدم -
اوه ، ممنون -

مدرسه خوش بگذره عزیزم -
بای ، عزیزم -

کلاس چهارمیم ، همه مون فقط روی آب شناوریم

چی هست ؟

آه ، خب ، از ... از طرف مدیر مدرسه ست

تو دردرسر افتاده ؟

نه ! اون ... باهوشه

هست ؟ -
چیزیه که اون میگه -

مطمئنی واسه لیلی روزن نیست ؟

تو توی اون آزمایشگاه علوم بودی

! تونست اون قورباغه رو دوباره زنده کنه

این برای لیلی ماست

پیشنهاد دادن که کلاس پنجم رو جهشی بخونه

و سال دیگه مستقیما بره به مقطع متوسطه

... لیلی خیلی بالاتر از سطح کلاسشه "

چی ؟ -
" و ما حس میکنیم که به نفعشه ... -

" اگه وارد یه برنامه آموزشی سخت تر بشه

هاه

میدونم ، همه این سال ها
... ما فکر میکردیم که ، آه

خدایا ، کلمه ش چیه ؟ -
متفاوت ؟ -

خاص ؟

عجیب ؟

بی ادب ؟ -
کلمات زیادی هست ، ولی -

اون فقط خیلی باهوش بوده

... هر روز بعد مدرسه میره تو اتاقش و اون

نقشه واسه قتلمون نمیکشیده ؟ -
میخواستم بگم رویا پردازی -

اونا ... اونا میخوان که اگه امکانش
هست امروز به مدرسه یه نگاهی بکنیم

خیلی هیجان انگیزه -
میدونم -

! بچه کوچولومون یه نابغه ست

میدونی ، آم ، منم یه کلاس جهشی خوندم

... نمیخوام بگم که یه نابغه بودم ، ولی

خوبه ، چون الان خیلی با هم جور شدیم

اوه ، سلام -
سلام -

هی -
هی -

بفرما ، آره -
خیلی ممنون -

هی ، حدس بزن چی شده -
ازمون میخوان که لیلی کلاس پنجم رو جهشی بخونه -

طبق آداب و رسوم ، اونی
"که میگه " حدس بزن چی شده

همینطور خودش میتونه بگه چی شده

یه ثانیه صبر کن ، لیلی باهوشه ؟

ببین -
یعنی ، مدرکی ازش هست ؟ -

آره ، درست اینجا -
آره -

هاه ، از الکس هم خواستن
که یه کلاس جهشی بخونه

این مسابقه نیست ، کلیر -
ولی ما حس کردیم ... -

که خیلی براش استرس میاره

که پیش بچه های بزرگتر از خودش باشه

! آفرین به لیلی -
آره -

من فقط همیشه فکر میکردم

... اون ، میدونی

همینطور ما ، آره -
ما هم همینطور ، آره -

 

شب بزرگت با خاویر چطور بود ؟

خوشی زد زیر دلم

مشروب یا همبرگر ؟ -
مشروب -

انقدر خورده بودم که با یکی دعوام شد

که معلوم شد فقط آینه بوده

صدای مانی خودم رو میشنوم !؟

وقتی تو خماری هستی ، صداش شبیه آژیر ماشینه

! اوه ، سلام بابایی

! روز فارغ التحصیلیت مبارک

 

واقعا لذتبخشه

روبان و لباس بلندت رو میخوام

تا ببرمش اتوبخار

نمیخوام کسی چروک به نظر بیاد

 

منظورم تو نیستی ، ولی خوبه که تو هم اونجایی

من ، آه ، تو مدرسه جاشون گذاشتم
میرم تا اونجا

مامان ، شکمم درد میکنه

و مچ پام شکسته

و تو میتونی با مچ پای شکسته راه بری ؟

 

یه پسرعمو دارم که تونست
اینجوری از ویتنام فرار کنه

وقتی خیلی به مانی توجه میکنیم

... جو خیلی غرغرو میشه

"سرم" ، "دستم"

تو کلمبیا ، ما میگیم

"اگه خونریزی نمیکنه ، دهن خوکچه هندیت رو ببند"

راستش ما واقعا خوکچه هندی میخوریم

 

! بهم زنگ بزن ، بابا ! اورژانسیه

مشکل چیه ؟

یه جورایی کلاه و لباس و روبانم رو گم کردم

شاید توی اون کلوب لختی ان که دیشب رفتین

ششش ! از کجا میدونی ؟

از همه قیافت مشخصه -
بخاطر شرم ؟ -

اکلیل -
اوه -

بگو چه اتفاقی افتاد ؟

وسایل فارغ التحصیلیم
... رو سر راه برداشتم و

نمیدونم ، فکر کنم منگوله
کلاه بابام رو به فکر فرو برد

چرا نذاشتیشون توی ماشین ؟

نمیخواستم بدزدنشون

و شاید بردمشون

تا یه زن چینی به اسم چاینا
رو تحت تاثیر قرار بدم

فکر کنم ازم خوشش میومد

این یکی رو برات خراب نمیکنم

! پنج ساعت دیگه فارغ التحصیل میشم

یه کلاه و لباس دیگه برات پیدا میکنیم

اون روبان رو همه افتخار آفرینا پوشیدن

من کسی نمیشم که گمش کرده

بعد از این که از زلزله ها و جنگ ها

و آتیش سوزی اتاق نهار 64 جون سالم به در برده

باشه ، کجا گمش کردی ؟

نمیدونم ، یادمه کلی میله و آینه اونجا بود

موسیقی های بلند دهه 80

خب ، این خیلی تعدادشون رو کم میکنه

وایسا ، آه ، کنار فرودگاه بود

خیلی خب ، پیداش میکنیم ، من میبرمت

نگران نباش ، راز کوچیک خودمون میمونه

ممنون ، جی

 

چه بلایی سر اون اومد ؟

 

من برگشتم

باید باهات حرف بزنیم ، بشین

چه خبره ؟ -
چیزی نگو -

فقط نگاه کن

عکس های بچگی لوک ؟

بیشتر از عکس بچگی هاش

بزرگ شدن لوک رو با یه موزیک آروم نگاه میکنی

 

چرا دارید این کارو میکنید ؟

تا گریه کردن رو از بدنت خارج کنیم

تا توی مراسم آب نشی

مثل وقتیه که زیاد مشروب میخوری

و دوستات حسابی مست میشن

پس دیگه بقیه هفته مشروب نمیخوری

این اولین باریه که برف دید

اوه ، بیا ، بابا

ممنون

پتوی بچگیش ؟

چرا !؟

 

هی ، ماشین قشنگیه ، گری گاردنز
[فیلمی به سبک مستند]

! یه هدیه از طرف پسرمه

 

آه

 

یعنی چی ؟

 

به این میگی ببر ؟

 

و ما خیلی به

آزمایشگاه کامپیوترمون افتخار میکنیم

خیلی عجیبه ... هر دفعه که پام
رو توی مدرسه راهنمایی میذارم

حس میکنم دوباره 14 سالمه

اون ... تقصیر من بود ،
اون نمیخواست کاری بکنه

میشه دوباره بگی اون جلسه
مشاوره چقدر برات خرج داشت ؟

قبلا فکر میکردیم داره طعنه میزنه

حالا میدونیم فقط شوخیه -
آره -

آه ، آقای پیترسون ، ما
فقط میخوایم مطمئن بشیم

که این موسسه برای لیلی مناسبه

ما تجربه زیادی

با دانش آموزهای با استعداد داریم

ولی اگه لیلی واقعا با استعداد باشه

پس شاید یه راه دیگه باشه ... مدرسه خصوصی

اگر چه ، من تنوع مدارس
دولتی رو دوست دارم

... از طرف دیگه -
خیلی خب ، میدونی چیه ؟ -

ما فقط داریم تصمیم میگیریم
که جهشی بخونه یا نه

نمیخوایم 20 سال بقیه
زندگیش رو برنامه ریزی کنیم

خب ، نه ، انتخاب ها عواقب دارن

اگه اینو درست انجام ندیم

ممکنه علاقه ش به مدرسه رو
از دست بده و ترک تحصیل کنه

و بعدش تنها چیزی که میدونی ، اینه که داریم

از اون و دوست پسر بی مسئولیتش حمایت
میکنیم و پس اندازه هامون داره تموم میشه

! و بعدش مجبوری خونه رو بفروشیم

خیلی خب ، چرا ته همه چیزات

میرسه به فروش خونه ؟ -
فقط دارم میگم -

چند دقیقه بهتون وقت میدیم -
باشه -

لیلی ، میخوای سایت کامپیوتر رو ببینی ؟

فکر کنم وقت خوبی باشه بهتون
بگم که من فرزند خونده ام

شاید کلیر راست میگه

شاید فشار زیادی براش باشه
که یه کلاس جهشی بخونه

من انجامش دادم و مشکلی نداشتم

آها

 

ببخشید ، آم ... هی ، اون "آها" یعنی چی ؟

... خب ، شاید ، تو بهترین

الگو برای جهشی خوندن نباشی

پس ، صبر کن ، میترسی که لیلی مثل من بشه ؟

میگم شاید جهشی خوندن تو

فشار زیادی روت گذاشته

گرایش های عصبیت رو تشدید کرده

و حالا نمیتونی حتی یه تصمیم کوچیک

درباره ، میدونی ... رنگ آمیزی ، بگیری

! واو

... من میتونم

 

... تو ... من مجبور نیستم که

... اوه ، تو فکر میکنی خیلی

نمیتونی تصمیم بگیری چطور
خودت رو خالی کنی ، درسته ؟

... من

 

اولین مدل موی لوک

مو های منو چتری زد

 

خب ، همین بود

امیدوارم گریه هات تموم شده باشه

یادتونه وقتی اون تله موش
رو زیر بالشت قایم کرده بود

تا فرشته دندون ها رو بگیره ؟

 

بابا ، باید آماده بشیم که
به مراسم فارغ التحصیلی بریم

آره ، پس شاید بهتر باشه یه
کم آب سرد به صورتت بزنی

و جمعش کنید

شما اون رپ "لوک عاشق باباشه" رو یادتونه ؟

 

♪ اسم من لوک دانفیه ♪

♪ و اینجام که بگم ♪

♪ عاشق بابامم ♪

 

فکر کردم گفتی که دیگه گریه هاش تموم میشه

بابا ، لطفا ، واقعا باید تمومش کنی

این همون چیزیه که وقتی
هیولای قلقلکی شده بودم ، گفت

 

! اوه

 

مامان ، حالا دندونم درد میکنه

خب ، پس امروز نمیتونی کیک بخوری

اگه پاهام باشه چی ؟

کلیر ، فکر کنم خودم کیک رو باید بگیرم

چون جواب پیام هام رو ندادی

 

هی ، کلیر ، باشگاه بهت خوش میگذره ؟

اگه راستش رو بخوای ، آره

این دوست جدیدم ، چارلیه

عاشق دایناسور هاست و فردا
هر دوتامون چشمامون قرمز میشه

! سلام ، چارلی

میتونی بری بزرگتر های حواس پرتی

که آوردنت اینجا رو پیدا کنی ؟

اوه ، باید انقدر زود بری ؟

! خیلی بوی خوبی میده

آره ، فقط دو تا بو کردن
دیگه تا مجرم شدن فاصله داری

 

چه خبره ؟

من خیلی به فیل

بخاطر احساساتی بودنش درباره
فارغ التحصیلی لوک ، سخت گرفتم

ولی فکر کنم بیشتر از اینکه بخوام
قبول کنم داره سراغ منم میاد

میدونم ، خیلی زود اتفاق میفته

لوک عاشق اومدن به اینجا بود

امروز بهمون یه رولز رویس داد

اونی که بیرونه مال توئه ؟

فکر کردم میتونم

! آقای برت رینولدز رو ببینم
[بازیگر]

تو خوش شانسی ، وقتی مانی بره
هنوز جو رو داری

آره ، ولی سختیش رو کمتر نمیکنه

... فقط باید باهاش رو به رو بشیم

دیگه پسربچه نیستن ، مرد شدن

لوک یه شغل داره ، با دخترا قرار میذاره

میتونه وارد هیئت منصفه بشه
خدایا ، وحشتناکه

میدونم ، مانی دیشب ما رو
پیچوند تا بره مشروب بخوره

فکر میکنه نمیدونم ، ولی میدونم

بوش مثل یه نعنای عرق کرده بود

عکسایی که واسه لوک از کلوب
لختی فرستاده بود رو دیدم

 

خاویر اونجا بردش ؟

اوه ، تو نمیدونستی ، ببخشید

ولی ... به نظر از اون تاسیسات با کلاس بود

دختری که روی پای مانی نشسته
بود یه تاپ ناز پوشیده بود

حداقل ... حداقل توی عکس اول

یه بار که فکر کردم

میخواد یه پدر خوب باشه

! و به مانی یاد میده که چطوری یه سگ بشه

! میرم بکشمش

! هی ، منو ببین

! چیزی نمونده که با یه غریبه حرف بزنم

 

اوه ، آره ، خودشه ، همین بود

آه ، ولی دیشب انقدر افسرده نبود

وقت نهار تو یه کلوب لختی

مثل اردوگاه آوارگانه با امید کمتر

ببخشید

آه ، دوستم

دیشب چند تا وسیله شخصی اینجا جا گذاشته

... هر چی که جا بمونه

میره تو وسای گمشده -
ایناهاش ، ممنون -

یه ژاکت ... عینک

 

... کلاه گیس ، امیدوارم

وسایل من چی !؟ -
نوچ -

ولی کلی حلقه ازدواج اینجاست

آقا ، ما خیلی عجله داریم

یه کلاه و لباس و روبان
فارغ التحصیلی ندیدین ؟

... آقایون ، دست بزنید برای

! ول د دیکتوریان
[دانش آموز یا دانشجوی ممتاز که تو مراسم فارغ التحصیلی سخنرانی میکنه]

 

اون به قیافش میخوره قطعا یه چیزایی میدونه

 

تحسین جایی میره که جاش باشه

توی زمان کم یه نمایش خوب اجرا کرد

میشه فقط کمک کنی وسایلم رو برگردونم ؟

خانم ؟

 

خانم ؟

 

ول ؟

سلام ، قضیه اینه

لباس و همه چی

راستش اون دیشب اینجا جاشون گذاشته

راستش دیشب داشتم با چاینا حرف میزدم

احتمالا به من اشاره کرده
امیدوارم عاشقم نشده باشه

... ببین ، من به زودی قراره برم دانشگاه ، و من

و نمیخوام سوء تفاهمی پیش بیاد

من وسط اجرام هستم

حتما ، ولی اون باید وسایلش رو بگیره

پس اگه میشه یه کم سمت ما لخت شو

 

من خیلی خرابکارم

 

"هاه ، "صداقت

" باید بگن " دیوونه منحرف الکلی

اوه ، خدایا

بوی عطر خانم دیکتوریان رو میده

 

نمیتونم اینو بپوشم ، من یه متقلبم

بدون غیبت ؟ اوه ، من یه
غیبت بزرگ دارم ... روحم

مانی ، تو کل زندگیت تلاش کردی که کامل باشی

و این تو رو وارد یه حلقه کرده ... میفهمم

ولی اگه یه نگاه به این اتاق بکنی

میفهمی که آدما اشتباه میکنن

 

ممکن بود کار خیلی بدتری از دیشب بکنی

و این چیزی رو تغییر نمیده

پس نصیحت من ... سعی کن
یه کم به خودت آسون بگیری

 

ممنون ، جی

اوه ، خدایا ، چاینا اونجاست

! وانمود میکنه که به من محل نمیذاره

مثل کفشاش شفافه

 

جیمز ارل کارتر

 

اینجا که اوف شده رو دیدی ؟

! اوه ! بچه ی بیچاره

نیکول اینگرید کورتز

 

میشه برید کنار ؟
باید یکی رو بکشم

چارلز مارک کولسن

امیدوارم دیشب بهت خوش گذشته باشه

اوه ،گذشت ، شب جادویی ای بود

لوسی کولسن -
... باورم نمیشه که تو -

منم همینطور ، پسرمون رو اونجا ببین

اون بی نقصه -
آره ، و بعد تو میای -

... و اونا با چیزای آشنا میکنی -
من ؟ -

تو بودی که اونو با چیزای
فوق العاده ای آشنا کردی

تو اونو بدون کمک من تبدیل
به یه مرد فوق العاده کردی

تک تک چیزای خوبش بخاطر توئه

هنری کروترز -
... عذز میخوام -

من عذر میخوام . ممنون که بهترین
مادر برای پسرمون بودی

همم ؟

لعنتی ، خواهش میکنم

بابت امروز متاسفم

... اینطور نیست که نخوام لیلی مثل تو بشه

نه ، نه ، هی ، تو درست میگی ، باشه ؟

من قطعا به هم ریخته ام

البته که نمیخوام اونم اینطور بشه

و محض اطلاع ، نمیخوام که مثل منم بشه

! اوه -
اینطور نیست که من خیلی موفقیت داشته باشم -

درسته

آره ، خیلی زود اینو گرفتی

... اگه براتون مهمه که من چی فکر میکنم

من میخوام جهشی بخونم ... -
ژاکوب مارکوس دالتون -

مطمئنی ، عزیزم ؟
چون فشار خیلی زیادیه

میتونم از پسش بربیام -
ولی دوستات چی میشن ؟ -

یعنی ، این ... این بچه ها رو ببین -
فیلیپ توماس دارو -

خیلیاشون از مهدکودک همدیگه رو میشناسن

دوستای جدید پیدا میکنم
بچه ها از من خوششون میاد

پس ... اون محبوبه ؟

بریتانی ویلا دارو

فیل ، ببخشید که بهت سخت گرفتم

امروز از چیزی که فکر
میکردم برای من سخت تر شد

اشکالی نداره که احساساتی بشی

دیر شده ، همه گریه هام رو کردم

انگار دیگه رطوبتی تو بدنم باقی نمونده

میترسم اگه پلک بزنم چشمام گیر کنه

همم ، واقعا ؟

اون ویدئو رو یادته

... که شیر ها اون مرد رو دیدن

و بغلش کردن چون 20 سال بود ندیده بودنش

آره ، قطعا من ... از درون مردم

مانوئل آلبرتو دلگادو

! آفرین ، مانی ، عزیزم

! تو تونستی ، رفیق

لوکاس فیلیپ دانفی

! آره

! ووو -
! بچه منه ، بچه منه -

آفرین ، پسرم

یادتونه چقدر ناز شده بود

وقتی لباس باز لایتیر رو پوشیده بود ؟
[شخصیت داستان اسباب بازی ها]

یا چطور میگفت "تبلد" و کداب خونه" ؟

هنوز میگه

 

این ... داره منو میکشه

تبریک میگم ، رفیق

 

چرا لباست بوی عطر هیلی رو میده ؟

 

این بازی بامزه ایه ،
درسته ؟ ولی میدونی چیه ؟

... ولی شاید یه بازی کنیم که کنار میز بشینیم

 

هی

هی

 

تبریک به خاطر اولین

از چندین مدرکی که مطمئنم میگیری

مگه اینکه بخوای بیخیالشون بشی

و بری کلمبیا و رادیولوژیست بشی

 

ممنون بابت کمک بخاطر وضع کلاه و لباس

نمیدونم بدون تو چی کار میکردم

من فقط خوشحالم که تو و بابات

یه کم زمان پدر و پسری دیشب داشتین

 

آره

 

چیه ؟

... فقط

با فارغ التحصیل شدنم و همه چیزا

... یه جورایی میخواستم بگم

تو و من امروز ، میدونی

اون چیزیه که بهش میگم زمان پدر و پسری

 

بذار یه چیزی بهت بگم

 

بعد از طلاقم

قانونم واسه قرار گذاشتن این
بود که بچه نداشته باشن

... و بعدش تو و مامانت از راه رسیدین ، و

همه ش کنار گذاشته شد

 

... چیزی که سعی دارم بگم اینه که

 

به افتخار تو ، پسرم

 

میدونی ، هنوز یه کم تو خماری ام

! تو الان یه مردی ! قوی باش

قضیه اینه که ، ما عاشق ماشینیم

خیلی از حرکتت تحت تاثیر قرار گرفتیم

خیلی

! هی ! من برگشتم

فکر کنم فقط لازم بود یه کم مایعات بخورم

اوه

ولی نمیتونیم نگهش داریم

عزیزم ، فقط ... این خیلی سخاوتمندانه ست

ولی من خیلی عاشقتونم

تو فارغ التحصیل شدی ، تو به ماشین نیاز داری

مال تو

 

نمیدونم چی بگم

این چطوره ، "ترکوندم" !؟

من اون عروسک رو از وقتی دیدمش میخواستمش

ولی میدونستم که والدینم
هیچوقت نمیذارن بگیرمش

همینطور میدونستم که اگه بدمش
... بهشون ، هیچوقت نگهش نمیدارن ، پس

اگه تو کنکور سوالی درباره گول زدن والدین بود

من میرفتم دانشگاه

یالا ، بچه ها ، بزنید بریم

به این زودی میخواید برید ؟

آره ، برنامه چیدیم -
وایسا ، لیلی ؟ -

نه تا دختر اونجان که

اگه نرم خونه جنا دیوونه میشن

گیج شدم ، اون با حاله ؟

صبر کن

 

! اوه ، چه ماشینی

بای بای

بعدا میبینیمتون -
بای

اوه ، خدایا ... بای -
بای -

اوه ، خدایا ، لوک داره رانندگی میکنه

حتی واسه دسر نموندن

اوه ، خدایا ، واقعا رفتن

خیلی غم انگیزه

ولی این چیزی نبود که بهش امیدوار بودیم ؟

آره -
آره -

یه سلامتی

بزرگشون کردیم تا مستقل بشن

و حالا رفتن توی دنیا تا
زندگی خودشون رو داشته باشن

ما موفق شدیم

! به سلامتی -
به سلامتی خودمون -

اوه ، ببخشید ، بخش اولش رو از دست دادم

ولی واسه هر چیزی دارید میخورید منم میخورم

! واسم بریز

 

آم ، چی کار میکنی ؟

خب ، دارم سعی میکنم

ببینم چیز دیگه ای درباره لیلی
نیست که متوجه نشده باشیم

مثل ... اون گلف بازی میکنه ؟

نه ، میدونستیم
همون هزینه های فضای سبز نیستن ؟

و این چی ؟ -
هاه ؟ -

زندگی شیرین" ؟"
[فیلم ایتالیایی محصول 1960]

فیلمای ایتالیایی دوست داره ؟

خب ، تعجبی نداره که فکر میکرد ، "عصر
یخبندان: دوره برخورد" خسته کننده ست

من خوشم اومد -
دیگه چی ؟ -

 

یه عکس از لیلی در حال
دست دادن با فرماندار !؟

چی ؟ کی !؟

خیلی خب ، شاید باید بیشتر بهش توجه کنیم

... یا اگه مشکلی پیش نیومده

آره ، اون مشکلی نداره -
مشکلی نداره -

 

SRT زیر نویس و ترجمه از
پایان فصل 8