.سلام کم -
لوییز"، تو اینجا چیکار میکنی؟" -

نو که نمیخوای از مسابقات قهرمانی امشب انصراف بدی؟

لوییز میخواد از مسابقات قهرمانی انصراف بده؟

بازم به پای خودت شلیک کردی؟

...اوه خدای من، فقط یک برد با اولین جام ورزشی من فاصله داریم

!و این اتفاق افتاده

."من فقط گفتم "سلام کم

...خب امسال من از میچل دعوت کردم

.تا به تیم گی بولینگ من، "بریتنی اسپیرز" بپیونده

،اسم تیم رو خودم انتخاب کردم
.لباسا رو خودم طراحی کردم

.البته مهم نیست به اسم کی تموم بشه

،اولین باری که من بولینگ بازی کردم
.خب یکم عیب و ایراد داشت

...ولی بعد تمرین کردم و تمرین کردم

."تا اینکه مسئول کفش سالن بهم گفت "آفرین

من به عنوان هم‌تیمی اینجا نیومدم

.برای کار رسمی پلیس اینجام -
چی؟ -

.خواهش میکنم بگو این تو نیستی

چی هستش؟

 

وای نه

وای

 

نه، نه، نه

...این فیزبو ـه

.با یه ماسک ترسناک

.معلومه که من نیستم -
.اون نیست -

نه! کی همچنین کاری کرده؟

...کی یه چیز به این زیبایی رو میگیره

و به یه چیز اینقدر زشت تبدیل میکنه؟

اون یارو لباس رو از کجا آورده؟

از کجا بدونیم؟

.پدرت دادش به خیریه

.اتفاقی بود

پس چرا دعواتون رو سرش نشنیدم؟

خونه نبودم؟

 

.خیلی خب پس، پرونده بسته شد

.امشب میبینمتون

.چی؟! "پرونده بسته شد" نداریم

!هنوز مجرم رو پیدا نکردیم

...ببین، تنها دلیلی که پیگیر این شدم

.اینه که گفتم شاید کار تو باشه

.خب، آره، ولی باید لباسم رو پس بگیریم

.باید نامِ نیک فیزبو رو بهش برگردونیم

آه، ولی... همچنان بولینگ برپاست دیگه، نه؟

 

...تو بخشی از وجود من رو میدی میره

...و حتی سی ثانیه هم بهم وقت نمیدی

تا واکنش احساسی داشته باشم؟

.آره. نه، خیلی تند گفتم

:.:.: برگردان و زیرنویس از رضــا بــلالی :.:.:
Reza_potter7@yahoo.com

...و حالا برای حرکت آخر

!فرانک برای فرانک
(سوسیس فرانکفورتر)

.مهمونی مجردی ـه بابا به یاد موندنی میشه

!نتونستی بفهمی برای همین... بوم

.لقمه مرغ، شراب سفید، شکلات فاج

...این یه مهمونی مجردیه

یا یه مهمونی که خانما میشینن و به "مجردها" نگاه میکنن؟

چرا ساز سه ایکس لارج برام گرفتی؟

.خانومه گفت بشوریش آب میره

توی آشغالا چطوری شسته میشه؟ -
جی -

.شوخی کردم. میخوام ماشینمو باهاش بشورم

...پدرم داره با پرستار بچگی های من، لورین، ازدواج میکنه

...که یه پسر داره

!که یعنی من بالاخره صاحب یه برادر میشم

...وقتی بچه بودم، اینقدر دلم یه برادر میخواست

.که والدینم برام تخت دو طبقه گرفتن

شب که میشد، وانمود میکردم که اون بالا خوابیده
...و باهاش حرف میزدم

...و وقتی جوابمو نمیداد، با خودم فکر میکردم

."خب، «مارتی» باز بی حوصله شده"

 

ببخشید، اینجا خرچنگ هم میدین؟
(به خرچنگ ها هم سرویس میدین؟)

.ما اینجا به همه سرویس میدیم

فقط جوک هایی قدیمی میشن که خوب هستن، نه؟

 

.زدی توی خال

.فیل، این "رِی" هستش

.عجب. فکر کنم ما قراره برادر باشیم

.بیا بغلم

!اوه نه

!چه خبر شده؟

!ما برادریم
مگه برادرا از اینکارا نمیکنن؟

!نمیدونم، ولی عاشقشم

 

.این یارو میخواست به دینگ دانگ من دست بزنه

...نمیدونستم

.از اون مدل مهمونیاست

.فکر کنم شراب سفید و شکلات‌ها رو ندیدی

شراب سفید؟
.اون که نمیتونه منو تکون بده

...شما هم فکر میکنین که من تا آخرشب

اون یارو رو خفه میکنم؟

.نمیدونم

...احساس خوبی به ری دارم

.و خیلی جاهاشو احساس کردم که اینو میگم

.یه ذره به خاطر جاده خسته هست

.مطمئنم که شخصیت متمدنش رو به زودی میبینی

 

.اسکول روبرویی در اتاقش رو باز گذاشته

!اتاق منه

.آه، پس فکر کنم اینا رو لازم داری

 

...قبل از شروع، ممنون که موافقت کردین

.تا نمایشنامه خوانی آخرین نمایشنامه منو انجام بدیم

..."بدرودی پژمرده در فصل برداشت محصول"

...راحت توی -
"دونقطه، "اشک فرشتگان... -

.راحت توی ذهن میمونه -
نه؟ -

داستان چهار زن هستش
...که کنار هم هستن

.تا برای مرگ بزرگ خانواده سوگواری کنن

.آه، نه. چه غم انگیز. خیلی غم انگیز

.آروم دیوونه
.هنوز شروع هم نکردیم

.یک آدم مرده، کلر

...یه مرد الکی

،و اگر بزرگ خانواده بوده
...پس یه پیرمرد الکی بوده

.و پیرمردا هم میمیرن

...مطمئنم فکرش

هز از گاهی به ذهنت افتاده باشه، نه؟

.لطفا منو بخشی از این نکن

...بگذریم، وقتی تموم شد

...راحت نظراتتون رو بگین

.از چی خوشتون اومد و از چی خیلی خوشتون اومد
...همچنین نکات منفی

.چی به فکرتون رسیده و چه واژه‌هایی رو نمیدونستین

دارم آخرین نمایشنامه‌ام رو برای
...جشنواره نمایشنامه‌نویسان جوان میفرستم

...ولی میخوام یکبار بلند بشنومش

.تا مطمئن بشم که نقاط احساسی رو سرجاش گذاشتم

"یکی شاید بپرسه، "چرا همه کاراکترها زن هستن؟

.آدم باید چیزی رو که میشناسه بنویسه

.وایسا. برای اینکه روشن بشه. من زنها رو درک میکنم

.احساس نمیکنم که یه زن هستم

 

صد و ده تا صفحه؟

یعنی کی قراره اینو تموم کنیم؟

آه، عزیزم، امشب قرار داری؟

.مامان بدجنس نشو
.محلش نذار

.من راستش توی یک رابطه هستم

...ولی دارم از همه قایمش میکنم

...چونکه برای یکبار دیگه کسی رو انتخاب کردم

.که کاملا نامناسبه

.یه آدم بزرگتر از خودمه، بن

.برای مادرم کار میکنه و با مادرش زندگی میکنه

...من حشره‌ای هستم که دور آتیش میگرده

...و آتیش یک مرد مامانیه که

.یه خالکوبی از "تازمانی شیطانی" روی کونش داره
(Looney Tunes کاراکتر کارتونی)

.ببخشید، بیشتر از اونی که فکر میکردم طول میکشه

میشه اونجا منتظرم بمونی؟ -
.حتما -

.به هرحال، مامانم با دوستاش پوکر میخواد بازی کنه

،یه خانمه هست، کارن
.خیلی با دستاش باهام ور میره

.البته خیلی هم غیرجذاب نیست

...یه نسخه پیرتر و تپل تر

.امیلی بلانت"ـه، ولی هندی"
(بازیگر)

.نمیخواد کاری کنی حسودی کنم بن

...یکی از مشتری های ثابتم توی کافی شاپ

.همیشه ازم میپرسه که میخواد برم باهاش قایق‌سواری

.اگر دریا زده نمیشدم، میرفتم

 

...خیلی خب، نمیخوام هنوز هیچی نشده چیزی بگم

...ولی روی جام اسم هممون نوشته میشه

...یا فقط اسم تیم نوشته میشه

...چون راستش من یکی برای خودم میخوام، ولی

.میدونی چیه؟ نه، ولش کن
.میدم روش بنویسن

...خیلی خب، چطور میتونی توی این وضعیت

به بولینگ فکر کنی؟

وضعیتی که داریم میریم به مسابقات بولینگ رو میگی؟

 

.آه، پیام اومد

.پیام رو بخون

.از "مارتین" یک پیام دارین

...همش تصورتون میکنم"

.که امشب جام توی دستاتونه

.شوخی کردم

.به مهمونی پیروزی من دعوت نیستین

"ها ها

 

.سلام مارتین

.سلام کمرون، سلام میچل

بقیه گروه "بریتنی کوییرز" کجان؟
(کوییرز=خل و چل)

.بریتنی اسپیرز" ـه مارتین"

.بریتنی کوییرز هفته ها پیش حذف شدن

.درسته، توسط ما

.درنهایت همه به دست "بولینگ‌بازان شهر گی" حذف میشن

یادم رفته. حتما همه اسما باید جناس داشته باشن؟

.بله، مثل سالن آرایشگاه میمونه

.مثل همیشه، ناخوشایند، مارتین

.توی زمین بازی میبینمت
(همچنین به معنای کوچه)

.مطمئنم اینو به مردای زیادی گفتی

 

!میچل! فیزبو

چی؟ -
!اونجا -

...کم... کم فکر نمیکنی ممکن باشه

...به خاطر ناراحتیت از فیزبو

شاید داری یه سری چیزا میبینی؟

!آه نه

شاید یه آدم دیگه با موی بنفش باشه
.و کفش سایز 23 میپوشه

!شاید "دنیس رادمن" اینجا بولینگ بازی میکنه
(بازیکن سابق بسکتبال)

 

.و شروع میکنیم

.نور روی اتاق نشیمن «جیمز پیکت» روشن میشود"

...از روی مبلمان و آثار هنری میفهمیم که یک مرد ثروتمنده

.ولی پول نمیتواند سلیقه بخرد

.چهار زن سیاهپوش از مراسم خاکسپاری وارد میشوند

...«اولی، همسر بیوه جیمز، «کلویی دوبوآ پیکت

!منم

.یک زن زیبای فرانسوری و معمولی که ازدواج کرده بود...

اوه لا لا

.بعدی، «بِیلی»، نوه

.خیلی بامزه و به همونقدر هم باهوش

.ازش خوشم اومد

...بدنبال او، خواهر جیمز

...پروفسور «آلما دیلر»، 60 ساله

.مسئله‌ای نیست که اون نتونه حلش کنه

.به جز تنهایی خودش البته

...«و درنهایت، دختر جیمز، «کیت

...جذاب، قوی، با زبانی تیز

".خیلی زود از احساسات میگذره

خیلی زود از احساسات میگذره؟

.فهمیدم

...این داستان ما چهارتاست

.از دیدگاه کج و معوجِ جناب مَنی

...آره، چون من باهوشم

باید تنها باشم؟

...میدونی الان میتونستم چیکار کنم

اگر دریازده نمیشدم؟ -
.باشه، آروم باشین -

...این شخصیت‌ها براساس

،زنهایی زیادی که میشناسم نوشته شده
.نه شماها

.خیلی خب شروع کنیم

.کیت وارد میشود و مستقیم به سمت کتابخانه میرود

...همونطور که برای خودش یک لیوان شراب میریزد، که بهش نیاز دارد

 

درسته

...راستش، باورم نمیشه"

".پیرمرد خرفت سالها پیش نمرد

عالیه. اولین دیالوگم
.یک تعریف وحشتناک از پدر مرده‌امه

فکر کردی من چقدر بیرحمم؟

الان نگفتم که شماها نیستین؟

 

مگه اینجوری نیست؟ -
چی؟ -

آدمای پیر میمیرن، کنار بیا"؟"

.فکرکنم 20دقیقه پیش اینو گفتی

.خیلی خب، صبرکن ببینم -
.به نظر قراره طول بکشه -

.پس میرم زود یه آب بخورم و بیام

.آه، بیخیال

 

به کی داری پیام میدی؟ -
.آه! هیچکس -

.دارم طالع بینیم رو میخونم

...دروغگو. چرا یکی باید این موقع شب که همه اتفاقات افتاده

طالع بینی بخونه؟

پای یه مرد درمیونه، نه؟ -
.چی؟ نه -

...با موبایلت یهو در میری، موهات مرتبه

.و سوتینی که به خوبی کارش رو کرده

باشه بابا

یکی هست

اوه خدای من، یه پسر دبیرستانی دیگه که نیست؟

.نه، سنش قانونیه

.فقط یه جور دیگه خجالت آوره

...میدونی تو تمام زندگیت اینجوری بودی

،از روابطت شرمنده بودی
.بخش جنسیتی وجودت

...راستش، انگار فکر میکنی مستحق این نیستی

.ولی هستی

...و اگر با این آدم حال میکنی و باهات خوبه

...و سوار اسکوتر نمیشه

.راحت باش

.هیلی

.ممنون

...خانما، نمیدونم درباره چی

...الان احساساتی شدین

ولی چطوره که برای اونور نگهش دارین؟

...و بعد برات بامزه ترین ویدیو

...از پرستاری کردنِ یه پاکوتاه از یک شیر ماده رو فرستادم

و تو چی نوشتی برام؟

...داره چاقش میکنه"

تا خوشمزه تر بشه"؟

آره، خب که چی؟
جرمم اینه که بامزه‌ام؟

میشه لطفا برگردیم سر این؟

...کیت گفتش که نمیتونسته باور کنه

...پدرش زودتر نمرده، بعد

".بیوه دوبوآ به آرامی رو صندلی نشست"

...آه، عزیزم"

...پدرت ناامید میشد اگر میشنید

"چنین حرفهای بی عاطفه‌ای میزنی

واقعا؟

میخوای همش با این لهجه حرف بزنی؟

 

...منتظر باشید

چی خواهیم دید؟

!بی‌بی پیک ناپدید شده

ممکنه کجا باشه؟

.توی جیب فرانک
.دیدم گذاشتیش اونجا

 

!آره

.حقه قشنگی بود فیل

.و خوب کمکش کردی ری

.فکر کردم این قراره مهمونی مجردی باشه

پس سرگرمی خانومانه کجاست؟

.آه، نگران این یکی نباش

 

!داری چیکار میکنی؟

.اعلام زمان مرگ

.آه، شماها نه خانما

.شما هنوز خیلی سرزنده هستین

...هی، ما خیلی ممنونیم

.به خاطر تلاش‌هایی که موقع جنگ کردین

.بابا داشت ازشون لذت میبرد

.خیلی هم زیاد

.من قراره ازدواج کنم

...نیازی نیست که با اون همه

.بام بام بام، وسوسه بشم

فعالیت های برنامه ریزی شده تموم شد؟

.نه تازه شروع شده

برای یک ساعت آینده
...میخوایم "اونو" شرطی بازی کنیم

..."و بعد میریم طبقه پایین رستوران "کاپیتان اسکاپرز

.و بهترین صدف خوراکی ممکن برای دسر

...و درنهایت، پاپیون هاتون رو بزنین، آقایون

...چونکه من 4تا بلیط جایگاه بالکون دارم

...برای کنسرت آقای نیل

."خواهش میکنم بگو "دایموند -
!سِداکا... -

!چه شبی بشه

.آه، یخ لازم داریم

.الان برمیگردم

اونو" دیگه چیه؟"

.مثل بازی "هشت دیوانه" ولی با فکر بیشتر

...به جای پاسور بازی کردن این بالا

...اون پایین یه کازینو هست

.با نوشیدنی واقعی آدم بزرگا

.من باهاش میرم

.فیل رو هم سر راه میبریم با خودمون

...یا، بیشتر بهش خوش نمیگذره اگه

خودش ما رو پیدا کنه؟

!آه، عاشق این کاراست

 

...هی لوییز

...همین الان اون دلقک روانی رو

.توی آشغالا دیدم که تهدیدآمیز بهم نگاه میکرد

...(ببین، "فلاونسی" (توهمی -
.اسمش فیزبو ـه -

.دارم با تو حرف میزنم

.من برای مسخره بازی‌های دلقکی تو وقت ندارم

.ما باید قهرمان بشیم

.میرم با "دخترای پیندیگو" گرم میکنم

 

چرا امروز باید این اتفاق بیوفته آخه؟

 

میچل

.شاید دقیقا به همین خاطر امروز داره اتفاق میوفته

...شاید یکی میخواد اعصاب منو بهم بریزه

.تا حواسم از بازی پرت بشه

...آه عزیزم، فکر میکنی مردم اینقدر اهمیت میدن

...هی میدونی، شش نفر جلوی چشمم هستن

.که هرکاری میکنن تا نوار پیروزی های منو پاره کنن

.مثلا، مارتین

 

...هیچوقت منو نبخشید که باعث شدم

.فکر کنه پدرت عاشقشه

.باشه، امکان نداره مارتین باشه

...حدود سه ثانیه قبل از اینکه فکر کنی فیزبو رو دیدی

.فکر نکردم، دیدم -
.باشه -

و جریان پدرم چیه؟

.باشه، مارتین نیست

.ولی قطعا میتونه "سینیور کاپلن" باشه

.یک، دو، سه، چهار، پنج، شش
(به اسپانیایی)

 

.سلام سینیور کاپلن
(به اسپانیایی)

.اگر اومدی کری بخونی، علاقه‌ای ندارم

...بیست دقیقه پیش کجا بودی

و آیا کسی میتونه شهادت بده که اونجا بودی؟

...اصلا به تو ربطی نداره

.ولی توی دستگاه عکاسی بودم و تنهایی عکس میگرفتم

.از شماره سه برای پاسپورت جدیدم میخوام استفاده کنم

.من بودم از شماره دو استفاده میکردم
.یه چشمت بسته شده

...ولی من نظریه متفاوتی دارم

...که تو بیست دقیقه پیش کجا بودی

...و کاملا فرصت لازم رو داشتی

.تا لباس دلقکت رو عوض کنی و لباس بولینگ رو بپوشی

 

چی شده؟ -
.چی... نه. نه، نه -

...همین الا... همین الان... فیزبو رو دیدم

.توی... توی... توی آینه

...نمیدونم تو چت شده، تاکر

...ولی مردم من بهش میگن

"لوکو اِن لا کابزا"
(به اسپانیایی، دیوونه)

.بسه دیگه جمعش کن
.تو کانادایی هستی

 

.انگار همتون فراموش کردین که من تنها نیستم"

.من «آلبرت» رو دارم

میتونین همه دنیا رو بگردین و
...من شما رو به مبارزه میطلبم

...تا بتونین فداکارتر و عاشقتر از

 

".این طوطی، پیدا کنین

...من قبلا دوست داشتم با آلبرت حرف بزنم"

".ولی سر یه بیسکوییت باهم دعوامون شد

...کیت هنگام تماشای پیانو نوازی غمگینِ بیوه‌زن"

":دم گوش بیلی زمزمه میکنه

چقدر دیگه باید پیشش بمونیم؟"

"الان دیگه میتونیم بریم، نه؟

...میدونستم وقتی که بابات بمیره"

".دیگر نخواهم دیدت

...هرکاری که من بکنم"

...تو نمیپذیری

".که من تو رو پذیرفته‌ام

...عزیزم"

متاسفم

".من امروز خیلی احساساتی شدم

.البته که اینطوره کلویی"

".منم متاسفم اگر کاری کردم که حس غریبگی کنی

من دوست دارم، میدونی؟"
"فرانسوی) دوست دارم)

".منم دوست دارم"

.و تاریکی

!آفرین! آفرین

واقعا منی؟

کاراکتر من به خاطر یه بیسکوییت با یه طوطی دعوا میکنه؟

.به عنوان یک راز این داستانو برات گفته بودم

 

...و محض اطلاعتون

 

.من اصلا شبیه کاراکترم نیستم

.من اصلا تنها نیستم

.کلی انتخاب دارم

.راستش همین الان میخوام برم یکی رو ببینم

...و به لطف هیلی

.دیگه از حرف زدن درباره‌اش خجالت نمیکشم

اووه! کی هستش؟

.هیچکس -
اسمش چیه؟ -

.هیچی -
...ولی -

...خب اگر بازخورداتون تموم شده

.نه راستش -
.آه، هورا -

.پایانش برای من یکم مبتذل بود...

...خیلی چیزای خوبی توی نمایشنامه هست

..."ولی این همه "متاسفم متاسفم

...و "دوست دارم دوست دارم"... فقط

.فکر میکنم زن‌ها پیچیده‌تر از اینا هستن

.حرفشو گوش نکن منی

.پایانش زیبا بود

...فقط مسئله اینه که بعضی از زن‌ها

.با ابراز احساسات مشکل دارن

آه بازم شروع کردی؟

.گلوریا من آدم خیلی احساسی هستم -
آه، واقعا؟ -

...تو توی کارت تولدم برام نوشتی

".بهترین‌ها، کلر"

این کجاش صمیمانه نیست؟

.من دارم برات بهترین ها رو آرزو میکنم

.من عضوی از خانواده ـت هستم

.آرایشگرت که نیستم

چرا واسه آرایشگرم باید تبریک تولد بفرستم؟

...سوال اینجاست

چرا نمیتونی بنویسی، "با عشق، کلر"؟

."من مینویسم، "با عشق، گلوریا

.رو با یه قلب بزرگ مینویسم i حتی نقطه

."برات مینویسم "دوستت دارم"، تو مینویسی "منم همینطور

چرا؟ چرا نمیتونی بنویسی که دوسم داری؟

...نمیدونم چرا نمیتونم اینو بهت بگم

...یه زمانی بود که میخواستم

...و اون موقع گذشت و زمان گذشت

.و بعد انگار زورم کردن

.تو... تو همیشه میگی

.ارزشش رو از بین بردی

حالا تقصیر من شد؟

...من دارم بهت میپرم

...چونکه این اولین باری نیست که

.منو متهم به این میکنی

...خیلی متاسفم که قبلا بهت نگفتم گلوریا

.دوستت دارم

 

.دوستت دارم

.خیلی خب

 

.خدای من راست میگی

.واقعا مبتذله

 

!مال خودته سَم -
!یالا -

!یالا

...ولی تو... اگر یه بار دیگه خراب کنی

.به جرم قتل برات پاپوش درست میکنم

.راحت باش

 

.جریان این چیه دیگه

 

.خیلی به نظر صمیمی میاین

...خب اگر از صمیمی منظورت

...در گیر و دار یک رابطه جنسی الکتریکی" ـه"

.پس بله، به توپ های بولینگت قسم که ما صمیمی هستیم

 

.اوه خدای من

.الان فهمیدم

.جفتتون فیزبو هستین

...وقتی با یکی از شما هستم

.اون یکی لباس رو میپوشه و خودتون رو توجیه میکنین

!کشفش کردم

.بازم این دلقکه

...ببین، تاکر، اگر بخوام ازت انتقام بگیرم

...برای چمیدونم، مثلا

...باعث شدی درگیر پدرشوهر دگرجنس‌گرا ـت بشم

.قطعا با دزدیدن لباس مسخره دلقکت اینکارو نمیکنم

.اسمش فیزبوـه -
.داری خوب پیش میری عزیزدلم -

...اول، ایمیلت رو هک میکنم

...بعد چندتا اکانت تقلبی توی شبکه های اجتماعی درست میکنم

که ازشون استفاده میکنم
...تا شخصیتت رو پیش همه خراب کنم

.و بین تو و هرچیزی که دوسشون داری جدایی بندازم

 

.شاید یکم تند رفتی

...بعد چندتا کارت اعتباری به اسم تو تهیه میکنم

...بعد به اسم تو توطئه میکنم و کلی خرید میکنم

...تا ورشکسته بشی

.و بدون هیچ شانسی، مجرم شناخته بشی

.اینجوری انتقام میگیرم -
.خیلی خب -

خیلی کارش درسته نه؟

...میدونی داشتم فکر میکردم شاید بتونیم

.این آخرهفته پدر و مادرت رو ملاقات کنیم

.نظرت چی؟ خیلی خب

 

چیه؟

 

!آفرین

.آفرین

...فکر کردی سخنرانی اغراق آمیزت درباره انتقام

...منو گول میزنه و بیخیالت میشم

.بدجور کور خوندی

.حالا کیفت رو باز کن

چی؟ -
...همتون -

!کیفاتون رو باز کنین

.نباید... کم، بس کن

!بازشون کنین -
!هی! هی -

.خل شدی. خل شدی

...هیچکس لباسِ

.آه، لعنتی متنفرم وقتی حق با توـه

!چی... آه! اوناهاش

!تعقیبش کنین! بگیرینش

!وایسا

!تقلبی

 

.آه -
!در رو ببیندین خانم -

!توی تعقیب و گریز هستیم! ممنون -
.باشه، باشه، باشه -

 

خیلی خب

 

.گمش کردیم -
.وایسا. ماسکش -

 

.بوی آبجو سیب‌زمینی پنیری میده -
...آه، میچل -

.واقعا محقق خوبی هستی -
.بله -

تعداد مظنونین رو به
!تمام آدمای توی سالن بولینگ محدود کردی

 

"اونو"

 

اینجایی

.همه جا داشتیم دنبالت میگشتیم

اینجا رو هم نگاه کردین، توی اتاقی که محل مهمونیه؟

.نگران نباش. تو رو یادمون نرفت

.امیدوارم ارزشش رو داشته باشه

.چونکه رزرومون توی رستوران "کاپیتان اسکاپرز" رو از دست دادیم

.نگران نباش فیل، غذا خوردیم

.رییسمون کوکتل میگو آورد روی میز بازیمون

درکنار کوکتل عادی، مگه نه؟

!آره

 

.تو... باید اونجا میبودی تا میفهمیدی

.گرفتم. میگو و مشروب خوردین

...حالا اگر زحمتی نیست

.شاید بتونیم برگردیم سر برناممون

...نمیخوایم که شروع برنامه سِداکا رو از دست بدیم

."آهنگ "ریچارد بسیار کوچک

!خدای بزرگ، چقدر اون کوچیکه

،برنامه عوض شده
...اون بلیطارو با

.بلیط فیلم "سکس‌کالیبر" عوض کردم

چیکار کردی؟ -
.یه فیلم سکسی "قرون وسطایی"ـه -

!شوخی میکنی؟

.عیبی نداره فیل

.من 79سال صبرکردم تا نیل سداکا رو ببینم

.میتونم 79سال دیگه هم صبر کنم

.نه بابا. زیادی داری مهربونی میکنی

!این مهمونی مجردی توـه، نه تو

.داری کل شب رو خراب میکنی

.تو وقتی که برنامه رو میچیدی خرابش کردی

.و اون انگشتتم از جلوی صورتم بردار

...هیچکس حق نداره مهمونی بابای منو بدزده

...و هیچکس هم حق نداره بهم بگه

.که انگشتمو کجا بذارم

 

 

.شروع شد

 

...وقتی ده سالم بود یه برادر میخواستم

!نه یه برادر 10 ساله

!تو بچه‌ای

.تو بزرگتری، ولی تو بچه‌ای

!تو مارتی نیستی

،خیلی دعواشون شدید نیست
...ولی شاید بهتر باشه

.میدونم. فکر میکردم قراره حسابی دعوا کنن

.خیلی خب دیگه بسه

.فیل، داری لوس میشی

،ری، تو رو نمیشناسم
.ولی انگار مغز توی کله‌ات نداری

!خیلی خب بسه! بچه بازی بسه

.مثل مرد رفتار کنین

...آم، عیبی نداره شما دوتا

چند لحظه بیرون وایسین؟

.میخوام با فیل یه صحبتی بکنم -
.خیلی خب، ولی عجله کن -

.نمیخوایم زنجیر پاره کردن اولین دختر رو از دست بدیم

...میدونی، واقعا ممنونم

،که برنامه مهمونی منو چیدی
...ولی میدونی

.من هرکاری که کنم خوشحال میشم

کسِ دیگه‌ای اذیتت میکنه؟

.نمیدونم

 

.خیلی چیزا داره عوض میشه بابا

.فکر کنم میترسم که این پایان یک دوره باشه

.حالا باید تو رو با لورین و اون یارو شریک بشم

.تو منو از دست نمیدی

.اتفاقا بیشتر از قبل منو میبینی

...من و لورین مدتیه که داریم فکر میکنیم

.بیایم به کالیفورنیا

تا نزدیک من باشی؟

.بله

.و از ری دورتر باشم

 

...هی لوییز

.ما همین الان بازم فیزبوی شیطانی رو دیدیم

.راست میگه. منم بودم
.توی پارکینگ گمش کردیم

.آره، توی همه ماشینا رو نگاه کردیم

.خدایا، حتما تو میتونی یه کاری کنی

...باشه. فردا اول وقت میرم سراغش

.به شرطی که روی بولینگ تمرکز کنی -
.باشه -

.اینجایی. داشتم همه جا دنبالت میگشتم

.نوبت توـه -
.ببخشید، دستشویی بودم -

.داشتم به پاهام پماد میزدم

 

 

 

دستت چیزی شده؟

.موقع اِیرهاکی بلا سرش اومد

.ولی میز ایرهاکی رو که چندماه پیش برداشتن

...آه... نه. یعنی داشتم

.صبر... صبرکن... صبرکن ببینم

...تو ناپدید شده بودی

...و به طرز مرموزی به دستت آسیب میزنی

...خیلی خب، روی این ماسک رژ لب هستش

...و دقیقا همون رنگیه

.که روی لیوان آبجوی تو هستش

تو فیزبویی؟

تو رژ لب میزنی؟

.ولی تو توی تیم ما هستی

چرا باید اینکارو کنی؟

.چون تو اعصابمو بهم میریزی

 

همین؟

،تو اسم تیم رو انتخاب میکنی
...پیراهنا رو طراحی میکنی

.تمام اعتبار رو به اسم خودت تموم میکنی

!همه چی درباره تو ـه

،تو باهاش بازی روانی کردی
.تا تیممون قهرمانی رو از دست بده

.تا جا برای تو باز بشه و کاپیتان تیم بشی

.من باید کاپیتان باشم

.فیزبوی منو پس بده

 

.از جلوی چشمام گمشو

.وایسا، وایسا. صبرکن

هنوزم شانس پیروزی داریم؟

.مگه اینکه بتونیم با یه دست 57تا پین رو بزنیم

!آها. خب از جلوی چشماش گمشو

:.:.: برگردان و زیرنویس از رضــا بــلالی :.:.:
Reza_potter7@yahoo.com

.سلام بر تخم و ترکه پدرت

.میچل" صدام کن"

...حالا که صحبت از جی شد

.خودت حرفشو زدی

...خب، من و پدرت یه لحظه احساسی داشتیم

...دو سال پیش

...وقتی که وانمود میکرد گِی هستش

.تا بتونه اینجا بولینگ بازی کنه

...میدونم که گفت همش فیلم بوده

...ولی حسی که ازش دریافت کردم

.خیلی واقعی بود

...خیلی خب مارتین، متنفرم که اینو بهت بگم

.ولی پدر من احتمالا دگرجنسگراترین آدم روی زمینه

...آره بیا حالا چونه نزنیم

فکر میکنی شاید بتونی شماره موبایلش رو بهم بدی؟

.همیشه برام مثل یه کار ناتموم بوده

.من شمارشو بهت نمیدم

.جامم رو میدم بهت -
...بنویس، سه، یک، صفر -