‫میخواین براتون بذارمش روی میز هدایا؟

‫دست خودم باشه راحت‌ترم،
‫آخه هدیه‌ی خاصیه

‫یخچال شرابه، 36 تا بطری
‫توش جا میشه، فولادشم ضدزنگه

‫بخش‌های دوتایی داره
‫برای شراب‌های سفید و قرمزتون

‫واسش مهم نیست. واسه
‫کشیش هم مهم نبود

‫خدا ما رو ببخشه ولی خیلی جیگره

‫- همینو بگو. لباش رو دیدی؟
‫- هی، هی، هی

‫- این کار درستیه؟
‫- درست؟

‫اونجوری که اون یخچال رو با افتخار
‫بغلت میگیری، ما رو بغل نکردی

...‫من 30 سال پیش برای عمه‌ بِکی ـتون، مجانی کمد نساختم

‫کل خونواده دور هم جمع شدن
...و به این نتیجه رسیدن که من خسیسم

"‫بهم گفتن "جیب‌دوخته

‫خب، حالا میبنیم وقتی پسرش برایان ببینه

...‫که مجله اسکوایر ‫نوشته "آخرین یخچال

‫زیرمیزی‌ای که لازمه بخرین" ، چی داره بگه

جیب‌دوخته

‫میشه بریم یه بار پیدا کنیم؟

‫چقدر بامزه میشد اگه
‫میگفتم نه؟

 

‫یا مادرِ... خودمون

‫مامانه! اینجا چیکار میکنه؟

!‫با این آدما هیچ صنمی نداره

‫وای خدایا

‫تو، من، مامان، بابا، تنهایی

‫گلوریا هم که نیست نفرتمون رو جذب خودش کنه

‫خیلی‌خب، چرا من گرخیدم؟
‫حس گرخش بهم دست داده

...چون داره همه مهمونی‌هایی که آخرش بابا

...آخرش دم گوش مامان آروم داد میزد

‫"میشه آروم باشی؟" در حالی که مامان
‫کیفش رو میچرخونه

‫تا اینکه مثل یه "پینیاتای" پر از قرص بترکه
(عروسک‌هایی که توی آن با شکلات پر میشود)

‫وای خدا. نمیخوام داستان
‫درست بشه. اونم دوباره

‫خب بابا تا وقتی که مدال
...‫قهرمان سی‌ان‌ان رو به خاطر

...آوردن یخچال شراب بهش ندن، نمیره

‫پس شاید هر کدوممون یکیشون رو به عهده بگیریم

‫و تا جای ممکن از هم دور نگهشون داریم

‫احتمالاً بهترین فرصتمون برای
‫داشتن یه روز بی‌حادثه‌ست

...‫ولی میشه لطفاً دعوا نکنیم سر اینکه کی بره سراغ

!‫مامان

!‫- میچل
!‫- سلام

‫سلام

‫چه خوب که میبینمت، عزیز دلم

 

:.: برگردان و زیرنویس از رضــا حضــرتی و رضــا بــلالی :.:
Reza_potter7 and Death Stroke

@Reza_potter7

‫هی، یه نقشه‌ی محوطه گرفتم،
‫و اینجا رو نگاه کن...

‫باشگاه کالج قدیمیم اینجا هم یه شعبه داره

‫بخاطر حق آب و گلم، این حق رو دارم

‫که از حموم طبقه اصلی استفاده کنم
‫و فریزبی کرایه کنم

‫چه خوب

‫جدی جدی داری از این
‫کش‌ها کار میکشی

‫دارم یکم استرسم رو خالی میکنم

‫توی تور کالجی که از آدم سوال نمیپرسن، درسته؟

‫من و لوک و گلوریا و منی
‫داریم میریم به یه تور کالجی!

پیدا کردن بهترین دانشگاه برای منی،
و ‫یه تیری تو تاریکی هم برای لوک

‫که اصلاً برای عزت نفسش خوب نبوده

‫خوشبختانه به عنوان یه
‫تشویگر سابق،

‫استعدادم توی روحیه دادن به بقیه رو از دست ندادم

‫هرچند دیگه نمیتونم با بدنم
‫حرف N رو درست کنم

‫چه تمرین خوبیه

‫آخ! نه!

‫شرمنده، شرمنده! بچه‌ها، بیاین ببینین!

‫یه کار خیلی بد کردم

 

‫منی داره چرت میزنه

‫منم یه خوک گذاشتم تو تختش!

‫خدای من

‫از کجا آوردیش؟

‫اون کشاورزهایی که دیدیم رو یادتونه؟

‫باورتون نمیشه حاضرن واسه ‫دو تا انعام تپل چیکار کنن
("انگار میگه "دو تا سینه بزرگ)

‫تو چی شنیدی؟

 

‫وای! این چیه؟

‫یه خوکه!

!‫پسر، باید ببینی صورتت چه شکلی شده

‫صورتم رو لیس زده!
‫چرا اینکارو کردی؟

‫اه، من، اینقدر بی‌جنبه نباش!

‫دارم واسه کالج آماده‌ت میکنم

‫که بتونی اونجا جا بیفتی
‫و دوست پیدا کنی

‫این ایده با نگاه کرده
‫"خانه‌ی حیوان" به ذهنم رسید

‫فیلم "مدرسه‌ی قدیمی"...

‫کالج جای تحصیلات عالیه،
‫نه شوخی خرکی

!خرخون

 

‫- به به اینجاست!
‫- سلام خانومی

‫نمیتونم چیز مجانی بهتون بدم

‫- بیا بریم
‫- خیلی‌خب، مراقبت

‫باشه

‫وایسا، وایسا، وایسا، وایسا

‫خدای من -
چی شده؟ -

‫- خودشه؟
‫- کی؟

‫اون دختر بلونده که اونجا نشسته
‫با کت خوشگل و کفش‌های ردیف

‫اگه اونی که فکر میکنم باشه،
‫بدجور ازش متنفریم

‫دیشب، ازم دزدی شد

‫درسته

‫توی مراسم رقص لیلی بودم

‫بی‌صبرانه منتظر اون لحظه بودم

‫اولین تک‌رقص باله‌ی بچه‌م

‫خیلی‌خب، الان شروع میشه

‫این لحظه به اون دو هزار دلاری که به آموزشش دادم می‌ارزه

‫چی؟

 

‫ای خدا. نمیتونم ببینم

‫مگه نگفتن فیلمبرداری ممنوع؟

‫عذر میخوام. خانم؟

‫دیدی چی شد؟

اون زن ترسناک از من دزدی کرد

اونم از لحظه ای افتخار کردن یه پدر

و مجبورم کرد به دخترم دروغ بگم

"لیلی خیلی خوشگل رقصیدی"
ولی واقعا همینطور بود؟

!روحمم خبر نداره

چرا همون دیشب دهنشو سرویس نکردی؟

البته مسلما منظورش با کلمات بود

وایسا ببینم، مردا می تونند دهن یه زن رو سرویس کنند؟ -
نه -

 

...نه! اصلا می دونی چیه

...میتونستم دیشب نفرینش کنم

...ولی زنیکه خودخواه موقعی که

رقص دخترش تموم شد، رفت

امیدوارم اینجا قانونی در مورد
ایجاد هیاهو نداشته باشید

می دونی، واقعا حس نکردیم
که لازم باشه براتون تابلو بذاریم

.چون، میدونی دیگه، تمدن

خب، به یکی که اخلاق حالیش باشه جواب میدم

!هی! برگرد اینجا
حتی نمی دونی خودشه یا نه

داری این حدس رو از پشت سر یه آدمی میزنی

که توی تاریکی دیدیش

شاید از پشت سر بتونی دوست پسرتو
...بشناسی، اما

ببخشید

با این که حرفت رو قبول دارم
و می خوام روی میچل تستش کنم

،اونم بدون تشکر از تو
اما یه حد و مرزی هست

پس مامان، نمی دونستم که قراره اینجا باشی

...خب، راستش براش برنامه نریخته بودم

...از موقع طلاق تا حالا این آدما رو ندیدم

آره -
بعدش دوست پسر جدیدم باید می رفت سر کار -

منم با خودم فکر کردم
دی دی جون برو یه تفریحی بکن

!آره

پس، تنها اینجایی؟

!عالی بنظر میای

!لباست خیلی خوشگله

ممنون

توی صندوق عقب ماشینی که خریدم
پیداش کردم

یه لحظه، مامان

کم داره پیام میده

عکس پشت سر یه نفره

و نوشته
"خودشه؟"

نمی دونم داری درباره ی چی حرف میزنی

ایموجی بوس

 

 

 

ببخشید. می تونیم یه عکس بگیریم؟

!عزیزم

بابا، چه مهربون

 

‫واقعا؟

‫اگه بعدا بینمون بهم خورد، حداقل مدرک داشته باشم

خدایا

هی، عصبانی نباش -
شوخی می کنی؟ -

غیب شد، باشه؟

اون کفشایی که درست می کنه بی صدا اند -
خدا -

!پس اینجایی

 

باشه -
خب -

اگه این خانواده ی اولم نباشه

چه سوپرایزی مگه نه؟

آره! فکر کنم برایان دعوتم کرد

بخاطر اون تابستونی که دعوتش کردیم

یادته اون موقعی که داشتی لباس زیر‌های
برایان رو تست می کردی مچت رو گرفتم؟

نه، اصلا... مامان

فقط خودمون چهارتاییم؟ -
آره -

آره، و تو کجا میشینی مامان؟

می تونم تا میزت همراهیت کنم

الان میریم. می خوام یکم تاب بخورم

اصلا کسی رو سر میزم نمیشناسم

 

خب، گلوریا اینجا نیست -
خیلی ممنون -

...بیا. بذار من

باحاله

گروه دوباره دور هم جمع شده -
آره -

کسی شامپاین میل داره؟

آره -
من که حتما -

حتما -
آره -

من سینی رو میگیرم

 

پذیرش سخت تر شده

از هر 10 تا درخواست ثبت نام
تنها 4 تاش قبول میشه

 

تو از شرایط سخت تر از این عبور کردی

تا شش سالگی یادمون رفته بود
برای واکسن زدن ببریمت

از افتخارات دانشگاه میشه به
فارغ التحصیلای زیاد اون اشاره کرد

که شامل دانشمندان، روزنامه نگاران

و یه نمایشنامه نویس شناخته شده اشاره کرد

شناخته شده؟

تصورش رو بکن می تونستند چندتا کلوچه بفروشند

اگه اسمش رو می ذاشتند
"عاموس شناخته شده"

 

بند کفشات رو بستم به همدیگه

مامان، چت شده؟

دارم آمادت می کنم

،اگه نتونی به خودت بخندی
بعدش تبدیل به یه سوژه میشی

‫دوران دیوونگی دانشگاه، رفیق

 

‫ببخشید، استفی؟

پسر من "تیم"، یه نرم افزار مالی رو توسعه داده

که باعث شد توجه چند نفر توی
بانک "جی پی مورگان" بهش جلب بشه

پس لازمه که بتونه در حین تحصیل
کارش رو هم ادامه بده

اصلا مشکلی نداره

خیلی از دانشجو ها همراه با تحصیلشون
کار هم می کنند

ببخشید، استفی؟ -
داری چیکار می کنی؟ -

پسر من یه ترامپولین باز تازه کار
شناخته شدست

‫بابا!

بنظرم شما تجهیزات ورزشی دارید تا

اون بتونه پیشرفتش رو توی
هنرهای عملی و سالم ادامه بده؟

‫مطمئن نیستم فهمیده...

‫شماها ترامپولین دارین؟

‫فکر کنم یه کوچیکش توی مهد کودک باشه

‫ترامپولین کوچیک وجود نداره

‫میدونی چیه؟ میتونیم ادامه بدیم

‫همه از این طرف بیان!

 

‫برو ازش بپرس که توی تکنوازی بوده یا نه

‫اگه بگه آره حرفتو بزن

‫نه، نمیتونم چون اگه خودش باشه

‫حتماً میفهمه که می‌خوام دعوا کنم و میگه نه

‫وقتی می‌خوام کسی رو دعوا کنم معلومه

‫- سوراخ‌های دماغت گشاد میشن؟
‫- نه

‫- رگ های پیشونیت معلوم میشن؟
‫- گردنت قرمز میشه؟

‫نه! اصلا میدونین چیه؟

‫اینم یه دلیل دیگه که هر دوتون
‫دارین مثل مادرتون میشید

 

‫نقشه جدید

‫داری چیکار میکنی؟

‫خب اگه ویدیویی از تکنوازی لیلی
‫توی آی‌پدش باشه

‫مطمئن میشم که خودشه

‫بعلاوه میتونم به خودم ایمیلش کنم

‫و بعدش میتونیم دورهمی ببینیمش

‫- من برنامه دارم
‫- آره، منم احتمالاً سر کار باشم

‫هنوز وقتش رو که نگفتم

‫پسورد میخواد

‫خب معلومه که پسورد داره.
‫بدش ببینم

‫خب، بر اساس جای دونات‌های پودردار

‫اثرانگشت پودریش روی 8
‫5، 3 و 1 هست

‫پسوردش یه ترکیب از این چهار عدده

‫وای خدا، چقدر باهوشی

‫پارسال توپوگرافی دیفرانسیلی
‫برای کل‌تک انجام میدادم

‫ولی الان جای پودر رو برای اسکیت‌برد بزرگترا پیدا میکنم

‫یه چیزی از این سخت تر میخوام

‫- داره برمیگرده
‫چی؟

‫داره برمیگرده

 

‫هی

‫آی‌پدم رو گذاشته بودم روی میز
‫و یه نفر اونو برداشته

‫خدایا، من...

‫چیکار نکردی؟ کارت رو نکردی؟

‫اونقدرا هم سرت شلوغ نیست
‫که وقت برای...

‫ببخشید. اتفاقی حرفاتونو شنیدم

‫منظورتون اون آی‌پد روی پاکته؟

‫- وای خدا
‫- یه آی‌پد اونجاست

‫چه احمقی هستم

‫به گمونم واسه قرار مسخره‌ام مضطربم

‫که البته هیچوقت نباید قبول می‌کردم

 

‫وای نه

 

‫تو که ریچارد نیستی، هستی؟

‫چرا، ریچاردم. با من قرار داری

‫تو هم آنا هستی

‫من بدترین آدم دنیا نیستم؟

‫خب، اومدم که اینو بفهمم

‫شوخی کردم. لطفا بشین

‫امیدوارم خودش باشه. حال آدمو به هم میزنه

‫دوست دارم سرش داد بزنه

‫- آره
‫- ببخشید

‫من واسه یه قرار اومدم

‫و دوستم عکسشو نداده که بتونم بشناسمش

‫فقط اسمش رو میدونم

‫احیاناً برای آنا چیزی سرو کردین؟

‫خب، عجیبه

‫انا، سلام کن به...

‫- ریچارد
‫- آره

 

...‫شرمنده، نمی‌خوام گستاخی کنم ولی

‫ونسا می‌گفت اونقدرا هم جذاب نیستی

‫وای

 

‫چه کارایی که نکردم تا مردم بگن خوشگلم

آدم فکر میکنه حتما خوشگل نیستم

 

‫خب سال 1986 داشتیم از عروسیِ

‫خواهرم بی‌بی برمی‌گشتیم

‫اونموقع بود که اولین بار رویای
‫کشتن تو رو داشتم

‫نه! میچل داستان بامزه‌ای داره

‫که زخم‌های قدیمیِ کم توی رقص رو باز نکنه

‫خیلی عصبی بود، مگه نه میچل؟

‫بهشون بگو!

‫خیلی عصبی بودم

 

‫سال 86 نبود، 87 بود

‫دلیل دیر کردمون هم به خاطر اون

‫"دست به دست هم در سراسر آمریکا"یی
‫بود که منو مجبور به انجامش کرد

‫دست به دست سال 86 بود

‫بعدش هم ازم تشکر کردی

‫چون تونستی دست کسی رو بگیری که

با ‫"ویلی نلسون" دست داده بوده
(موسیقیدان آمریکایی)

‫اصلا مگه چی داشت؟ گشنگی؟

‫از سان فرانسیسکو یه ساندویچ به یه نفر بدن

‫و دست به دستش کنن

‫تااینکه یه پخمه توی بوستون اونو نوش جون کنه؟

‫گشنگی، آره، قطعا

‫حالا که بحثش شد
‫میچل رژیم گرفته

‫چی بخوریم الان؟

‫کمتر

 

‫عزیزم، می‌دونم داری چیکار میکنی

‫ولی این جریان پرهیز غذا...

‫چالش آوره

...اوضاع شرکت خوبه

ولی بعضی وقتا اون حاضر نیست حتی به عزراییل جون بده

سختتر از چیزیه که فکر میکردم

...من فقط

میشه برم دستشویی؟

آره، منم همینطور، الان برمیگردیم

 

هی! تو نمیتونی اینکارو کنی

...نمیتونی منو بندازی جلو

مثل بچگی ـمون

...من نمیرم اونجا بشینم و تحمل کنم

وقتی که تو میری توی اتاقت و آهنگ گوش میدی

اصلا چرا همه پیش هم نشستیم؟

...یه نقشه دارم. تو یه بهونه میاری

تا مامان رو برش گردونی به میزش

شاید بتونی یه سری کار گِی گونه‌ات رو پیاده کنی

بابا حتما دلش میخواد گوش کنه

تو بینظیری

...ولی آنالیزورِ خوابم فهمید که

من هیچوقت نمیخواستم تو رو بکشم

میخواستم بخشی از خودم رو بکشم که خیلی خشمگین بوده

تو عصبانی بودی چون من یه آدم بی ملاحظه بودم

آه، نمیخواد اینو بگی

ما خیلی خوش گذروندیم، مگه نه سروان؟

البته که گذروندیم، نخودفرنگی

 

 

این دیگه چه وضعشه؟

و تورمون رو در مقابل برج ناقوس معروفمون تموم میکنیم

توی مهمونی امشب میبینمتون

،هی، قبل از اینکه برگردیم
میخوای یه کار باحال کنیم؟

دنبالم بیا

 

!نگاش کن -
یه ناقوس؟ -

نه فقط یه ناقوس

...مجموعه‌ای از ناقوس‌ها که هارمونی مبتکرانه‌ای رو ساخته

به اسم زنگ های موسیقی

قدیما سوار یکیشون شده بودم

یه دختر بامزه به اسم "گرچن" منو برده بود به کلیساشون

و چندتا حرکت برام زد

که حالا میفهمم هدفش چی بوده

نه راستش، تو همه چی رو اینجوری تعریف میکنی

نکته اینجاست که گرچن یه سواری حسابی از این ناقوس ها گرفت

!چه ارتفاعی

شاید تو هم بتونی

...میری به کلاس

چی؟ همه اینارو توی سه ماه یاد بگیرم؟

!تو زود یاد میگیری

ببین چقدر زود شعبده‌بازی یاد گرفتی

یه فیلم خونگی دارم که تو داری
...یه زنجیر بینهایت

از پوشکاتو بیرون میکشی

خب من 5سالم بود، توی پوشک

این نشونه زود یادگیری نیست

 

مطمئنم که روی هرچیزی که تمرکز کنی میتونی انجامش بدی

چرا؟

ای لعنتی

مثل اینکه کامپیوتریش کردن

کی اهمیت میده؟

خدایا متنفرم وقتی اینجوری هستی

چجوری؟ تو عصبانی به نظر میای. عصبانی هستی؟

 

...متنفرم و همش دارم میگم...

!ولی انگار اصلا نمیشنوی

خب نمیشنوم. صبرکن، هنوز حرف نزن

 

زود بگو

!با من مثل یه آدم دیگه رفتار نکن

!اینقدر بهم نگو چقدر کارم درسته وقتی که اینجور نیست

!نمیفهمی چقدر فشار روم میذاری؟

...لوک، نذار نرو

 

!از پیشم

...من

 

چجوری 36 سالته؟

باورم نمیشه اینقدر جوون به نظر میای

کلیدش اینه که شدید نخندی

تو بامزه‌ای

از یه "سایـزمولوژیست" اینو انتظار نداشتم
(زلزله شناس)

و راستی چجوری وارد این کار شدی؟

آه، خب خیلی برام راحته

...میدونی، من به مردم نگاه میکنم

و خود به خود، سایزشون رو میفهمم

..."مردم میگن، "اوه من سایزم چهاره

"و من میگم "کی رو داری گول میزنی؟ تو سایزت 10 ـه

خانم، این دستمالی که خواسته بودین

!آه، ممنون. سر کارت گذاشتم

داشتم درباره پوشاک باهات شوخی میکردم

...دلیل اصلی که من شروع به تحقیق روی زلزله کردم

اینه که من عاشق طبیعت هستم

پس حتما برای همینم به "اورنیتالوژی" علاقه داری، نه؟
(پرنده شناسی)

 

...خانم، میشه یه دستمال دیگه

...آم، آره، آره آره

...فرشته ها همیشه برام جالب بودن

!ولی نه به باحالیه پرنده ها

!من عاشق پرنده هستم

...یعنی، من عاشق مادرم هستم، واقعا

ولی میدونی، فکر میکنه از همه مهمتره

همچنین آدمی رو میشناسی؟

آره، فکر کنم بشناسم

صبرکن، چرا داشتم درباره اون حرف میزدم؟ -
نمیدونم -

"سوال این بود "دیشب چیکار کردی؟

و همچنان سوال پابرجاست

 

ببخشید

 

شوهر سابق

...انگار نمیتونه بیشتر از

سه ساعت با پسرم باشه

و ازم سوالای چرت نپرسه

آه، پس یه پسر داری؟

 

عشقِ زندگیم

 

طلاقمون براش سخت بود

 

اون... یکم متفاوته، میدونی؟

اون واقعا... خلاق و احساساتیه

 

و توی مدرسه خیلی اذیتش میکنن

میدونی، خداروشکر که کلاس رقصش رو داره

...احساس میکنم تنها جایی که

میتونم خوشی رو توی صورتش ببینم

 

!میدونستم. تو بدترینی

ببخشید؟

من ریچارد نیستم ابله

...من پدری هستم که تو و آی‌پد غول پیکرت

!تماشای اولین رقص انفرادی دخترم رو ازم دزدیدین

...امیدوارم هر دلیلی که داشتی

...تا بچه خودتو مهمتر از بچه من بدونی، دلیل خوبی باشه

...و حالا که فکر میکنم تقریبا بوده

...باید اعتراف کنم، ولی بازم

 

تو دیوونه‌ای

...ولی خوشحالم

...چونکه این قرارم یکی از مزخرفترین قرارهای

تمام زندگیم بوده...

...مردم فکر میکنن گربه‌ها سرد هستن

...ولی گربه من، وقتی که میرسم خونه

.خیلی خب، دیگه باید جلوتو بگیرم

من آنا نیستم، و چیزی بین ما قرار نیست اتفاق بیوفته

 

شک کرده بودم

...میشه حداقل یه عکس باهات بگیرم

تا به زنای دیگه بگم که باهم دوست بودیم؟

!چی؟! نه

حق با توـه

آخه تو خیلی خوشگلی

 

باشه حالا، بیا اینجا

خانم؟

منی، یالا

برای مهمونی دیرمون میشه

ببخشید، گفتم وقت استراحت تمومه؟

برگرد به تختت

ببخشید دیگه. شوخی بی شوخی

قول میدم

فقط میخواستم سر به سرت بذارم، خدایا

 

!یادم رفته بود اونکارو کردم

!وای منی! خواهش میکنم -
!برو بیرون. نه، نه. برو بیرون -

!لوک، باید دربارش حرف بزنیم -
حرفی برای گفتن نیست -

و تو به اون مهمونی احمقانه هم نمیای

.تنها میرم -
منم همینطور -

 

 

...ظاهرا باید یه کلاس ناقوس مسخره برم

تا همه بفهمیم که یه کار دیگه هم میتونم انجام بدم

!آخی چه بد! بابات بهت باور داره

!مامانم با من مثل یه مسابقه تلویزیونی ژاپنی برخورد میکنه

!باشه! تو بردی

!جایزه والدِ بدتر رو بردی! دانشگاه رو هم بردی

...امیدوارم بهت خوش بگذره، وقتی که من دارم کثافت پارو میکنم

توی یک کثافتخونه زیرزمینی

...خب، پس چرا زحمت دادی و اومدی اینجا

وقتی اینقدر مطمئنی نمیتونی پذیرش بگیری؟

!چمیدونم

...شاید چون اینجا جاییه که جفتمون بتونیم واردش بشیم

!تا همه چیز اینقدر ترسناک نباشه

!خب منم فقط به همین دلیله که میخوام بیام اینجا

پس چرا داریم دعوا میکنیم؟ -
!نمیدونم -

پس همچنان میریم به مهمونی؟ -
!معلومه، کلاهتو بذار سرت -

 

فقط میخوام لوک احساس خوبی به خودش داشته باشه، میدونی؟

سر حال بشه یکم

شاید یه چیزی به اسم "سرحالی زیادی" وجود داشته باشه

،بهش میگی اون از پس یه کاری بر میاد
...و وقتی نتونه

احساس میکنه تو رو ناامید کرده

لوک میدونه من هیچوقت ازش ناامید نمیشم

...مطمئنی؟ لوک خیلی شیرینه

ولی چیزای زیادی نمیدونه

...پس باید بهش روحیه بدم

ولی نه اونقدر که بترسه منو ناامید کنه

 

...خنده داره که من این مشکل رو دارم

از اونجایی که بهترین حرکت چیرلیدینگ من، "فرو کردن سوزن" بوده

...حرکتیه که وقتی هفتمین همکارت دستشو حلقه میکنه

برام مهم نیست

فقط میخوام منی بتونه یه شوخی رو تحمل کنه

..."بله، ولی بین شوخی و اینکه داد بزنی "منحرف

...و پرتش کنی توی اتاق دخترا

یه فرقی هست

بیخیال، خیلی خنده دار بود

...تازه، من بودم که موقع بسته نگه داشتن در

پاشنه کفشم شکست

دانشگاه تغییر بزرگیه

فقط میخوام اینو براش آسون کنم

برای اون یا برای خودت؟

 

خیلی خب

برای اولین بار توی زندگیش داره از من جدا میشه

...من ازدواج کردم، طلاق گرفتم

اینجا زندگی کردم، اونجا زندگی کردم

یه تاکسی میروندم، برنده مسابقه "در جستجوی ستاره" شدم

در تمام تغییرات زندگیم، همیشه کنار هم بودیم

مثل دوتا شریک

اگر نتونم اینکارو بکنم، خیلی غمگین میشم

میدونم. ضد حاله

...فقط باید امیدوار باشی که تا آخر سال

،به اندازه کافی آزاردهنده باشن
تا بتونی آماده رفتنشون بشی

 

شاید باید هارمونیکا ـشو بدم بدهش

به این میگن روحیه

 

بیا، نصف استیک منو بگیر

منم نصف ماهی تو رو میگیرم

...باید هرچند وقت یه بار، بدنم رو گول بزنم

تا سرپا نگهم داره

خب نمیدونم چیکار میکنی، ولی سرحال به نظر میای

و تو هم عالی به نظر میای

آه، ببین، جلوی بار صف نیست

یه مشروب "راب روی" به یاد قدیما بزنیم؟

آه، هنوز یادت مونده سروان

این تنها مشروبی بود که موقع حاملگی میتونستم بخورم

اینا دیگه کین؟

"شنیدی که، "سروان" و "نخودفرنگی

دوتا اسم مستعاری که هیچجا نشنیدم

به این مهربونیشون اعتماد ندارم

میدونم، مثل آرامش قبل از طوفانه

دقیقا

آرامشی زیبا تا اینکه میبینی پرنده‌ها یهو پرواز میکنن

و مورچه‌ها دایره‌وار میچرخن

راستش میدونی چیه؟

شکمم یه جوری شده

فکر کنم برم قدم بزنم، یه هوایی بخورم

اوه نه، نمیری. ایندفعه نمیتونی فرار کنی. نه

!ولم کن رییس خان

!بگیر بشین، مثل یه خونواده شام میخوریم

!نه. نکن... کتم را نکش

!تازه اندازم شده

 

همه چی مرتبه؟ -
آره -

خوبه -
...من فقط -

آه، نه، البته. آره، برو بگیرش

چی شده؟

منو هل داد

من هلش ندادم. اون سر خورد، افتاد

بشینین، بشینین. دارین آبرومونو میبرین

خجالت آوره

و تو خانم جوان، امروز خیلی بی ادب بودی

انگار ژنرال "پتن" نشسته

...و این یکی مثل یه تکه مقواست

که بعضی وقتا یه شرابی میخوره و نفس میکشه

ما بزرگتون نکردیم که اینجوری باشین

آه، ببخشید -
نه، این با من -

نه، راستش شما ما رو بزرگ کردین
تا دقیقا اینجوری باشیم، باشه؟

شما دوتا بودین که مثل دیوونه ها رفتار میکردین

چی داری میگی؟

سروان و نخودفرنگی دیگه کین؟

و وقتی ما بزرگ میشدیم کجا بودن؟

...آره، شاید اگر اون دوتا آدم ما رو بزرگ میکردن

...حتما توی خونه ما جا میبود

...تا بقیه آدما هم احساس داشته باشن

و یکی مجبور نمیشد تا توی خودش بریزه

 

...و شاید یکی هم سعی نمیکرد که همه دنیا رو کنترل کنه

چونکه نمیتونسته آشوبِ توی خونه ـمون رو
.در دوران بچگی کنترل کنه

 

بیخیال، همه میدونیم که مشکلش همینه

وای خدایا

خب، یالا، در دفاع از خودتون چی دارین بگین؟

خب تو اشتباه نمیگی -
درسته -

ببـ... ببخشید. یه بار دیگه -
چی؟ -

وقتی با هم زندگی میکردیم، رفتار خوبی نداشتیم

و من احساس بدی در اینباره دارم

منم همینطور

...فکر میکردیم که به خاطر شماها کنار هم موندیم، ولی نمیدونم

شاید شما رو برای مدت زمان زیادی
مجبور کردیم با دوتا آدم افسرده زندگی کنین

ولی الان خوشبختیم

و احتمالا برای همینه که تونستیم امروز
مثل قدیمامون باشیم

...باید اینو خیلی وقت پیش میگفتیم

ولی ما خونه‌ای که لیاقتشو داشته باشین، بهتون ندادیم

.و از این بابت متاسفیم

 

...خب، شما... یعنی

اوقات خوبی هم داشتیم -
آره، نه همش دیوونه بازی نبود -

...یکم -
آره -

 

گوش کن

مشکلی نیست، نه؟ میتونیم بریم؟

بله البته -
برین -

 

عجب. چی میگی؟

عذرخواهی کردن

فکر نمیکردم هیچوقت همچنین احساس خوبی داشته باشه

 

دوست دارم که شاد میبینمشون -
آره -

 

از دست تو

خفه شو

حالم خوب نیست

 

میدونم

 

!نه بابا! عجب چیزی

!الان تو رو یادم اومد

 

برای این کارا دلت تنگ نشده؟

هرچند وقت یه بار یه برنامه روی قایق میرم

اینجوری خودمو مشغول نگه میدارم

ببین، ببین

با این حرکت قرارداد رو بستم

 

!اینجا هم باز تویی

:.: برگردان و زیرنویس از رضــا حضــرتی و رضــا بــلالی :.:
Reza_potter7 and Death Stroke